جمله در زبان عربی دارای دو نوع است : اسمیه و فعلیه
1- جمله اسمیه به جمله ای گفته می شود که با اسم شروع شده باشد .
الطالبُ مجتهدٌ .
به اسمی که جمله ی اسمیه با آن آغاز می شود مبتدا گفته می شود .
به بخش دوم جمله ی اسمیه که در مورد مبتدا توضیح یا خبری می دهد خبر گفته می شود .
مثال : الطالبُ ناجحٌ . الطالبُ جلس علی الکرسی . الطالبُ فی الصفِ .
در همه ی جمله های بالا "" الطالب "" مبتدا ست .
اما بخش دوم جمله یعنی "" ناجح "" - " جلس علی الکرسی "" - "" فی الصفِ "" در این جمله ها خبر هستند زیرا توضیح وخبری درباره ی مبتدا می دهند .
نکته : مبتدا و خبر هر دو از نظر اعرابی مرفوع هستند .
2- جمله فعلیه به جمله ای گفته می شود که با فعل آغاز شده باشد .
یجتهد الطالبُ .
به اسمی که انجام کار یا حالت را به آن نسبت می دهیم فاعل گفته میشود که همیشه پس از فعل می آید و از نظر اعرابی همیشه مرفوع است .
هر گاه فعل در انجام دادن کاری یا روی دادن حالتی بر اسمی اثر بگذارد آن اسم مفعول به نامیده می شود که از نظر اعرابی همیشه منصوب است .
مثال : جلس الطالبُ . یکتب الطالبُ الدرسَ .
فعل = « جلس » و « یکتب » فاعل = « الطالب » در هر دو جمله مفعول به = « الدرس » در جمله ی دوم
فعل از نظر زمان سه گونه است: ماضی ومضارع وأمر
فعل ماضی
تعریف: فعل ماضی فعلی است که بر وقوع عملی یا تحقق حالتی در زمان گذشته دلالت می کند.
طرز ساختن فعل ماضی: صیغه اول کلیه افعال را از مصدر همان فعل می سازند بدینگونه که حرف زائد مصدر را حذف کرده، فاء الفعل و لام الفعل را مفتوح و عین الفعل را متحرک می نمائیم. مانند: العِلْم که می شود: عَلِمَ.
نکات:
* هرگاه (قَدْ) پیش از فعل ماضی بیاید، معنی ماضی نقلی فارسی را می دهد. مانند: قَدْ جاءَ = آمده است.
* هرگاه (کان) پیش از فعل ماضی بیاید، معنی ماضی بعید فارسی را می دهد. مانند: کانَ قَدْ ذَهَبَ = آمده بود.
* هرگاه (لعلَّ) پیش از فعل بیاید، معنی ماضی التزامی فارسی را می دهد. مانند: لَعَلَّهُ جاءَ = شاید آمده باشد
* فعل ماضی در جمله دعایی ونفرین وتمجید وشرطی معنی مضارع میدهد. مانند: ساعدَکَ اللهُ (خدا کمکت کند) - لاأکَلْتَ (نخوری) - إنْ جَلَسْتَ أجْلِسْ (اگر بنشینی می نشینم).
فعل مضارع
تعریف: فعل مضارع فعلی است که بر وقوع عملی یا تحقق حالتی در زمان حال یا آینده دلالت کند.
طرز ساخت فعل مضارع: فال مضارع از فعل ماضی ساخته می شود بدین ترتیب که یکی از حروف (أتین) را که از اعلائم فعل مضارع است بر سر فعل ماضی می آوریم.
نکات:
اگر به ابتدای صیغه های فعل مضارع (لَ) اضافه کنیم معنای حال می دهد. مانند: لَیَدْرُسُ ( دارد درس میخواند).
* اگر به ابتدای صیغه های فعل مضارع ( س یا سوف) اضافه کنیم، معنای آینده می دهد . مانند: سَیَجْلِسُ – سوفَ یَجْلِسُ. (خواهد نشست)
* فعل مضارعی که متضمّن طلب باشد معنی آینده میدهد: یَرْحَمُکَ اللهُ (خدا تو را بیامرزاد).
* فعل مضارع بعد از (لم) معنی ماضی منفی ساده فارسی را می دهد. مانند: لَمْ یَذْهَبْ = نرفت.
*فعل مضارع بعد از (لما) معنی ماضی نقلی فارسی را میدهد. مانند: لمّا یَجْلِسْ = ننشسته است.
* فعل مضارع بعد از (کان) معنی ماضی استمراری فارسی را میدهد. مانند: کانَ یذهبُ = میرفت.
* فعل مضارع بعد از (قد) دلالت بر تقلیل و تشکیک انجام فعل دارد مانند: قد یأتی = شاید بیاید.
* با افزودن (لای نهی) به فعل مضارع و جزم آن، فعل نهی ساخته می شود. مانند: لاتَضْرِبْ = نزن.
فعل امر
تعریف فعل امر: فعلی است که بر طلب انجام کاری یا حالتی دلالت کند
طرز ساخت فعل امر:
فعل امر از فعل مضارع ساخته می شود و دو گونه است: امر غائب (امر به لام) و امر حاضر (مخاطب).
فعل امر غائب از 6 صیغه غائب و 2 صیغه متکلم فعل مضارع ساخته می شود به ترتیب که (لِ=لام مکسور) در ابتدای آن می افزاییم و آخر فعل را مجزوم می کنیم مانند: یَذهَبُ= لِیَذْهَبْ / یَذْهَبونَ = لِیَذْهَبوا.
طرز ساخت امر حاضر (مخاطب):
فعل امر حاضر از 6 صیغه مخاطب ساخته می شود به این ترتیب که ابتدا حرف مضارعه را حذف کرده و سپس آخر فعل را جزم میدهیم. البته چنانچه حرف ما بعد حرف مضارعه ساکن باشد، در اینصورت یک همزه در ابتدای امر قرار می دهیم (چون ابتدا به سکون جایز نیست). مانند: تَجْلِسُ: إجْلِسْ
نکات:
* همزه امر (همزه ای که در ابتدای فعل گذاشته می شود) همیشه مکسور است مگر در دو حالت زیر:
الف) از باب اِفعال باشد که در اینصورت همزه آن مفتوح خواهد بود. أکْرَمَ – تُکْرِمْ- أَکْرِمْ.
ب) عین الفعل مضارع، مضموم باشد که در اینصورت همزه امر نیز مضموم می شود. مانند: تَکْتُبُ: اُکْتُبْ
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » میترا فرجی ( شنبه 87/1/17 :: ساعت 5:42 عصر )